جدول جو
جدول جو

معنی دود زدن - جستجوی لغت در جدول جو

دود زدن
دود کردن: (چراغ دود میزند)
تصویری از دود زدن
تصویر دود زدن
فرهنگ لغت هوشیار
دود زدن
دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد
تصویری از دود زدن
تصویر دود زدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
گردیدن چرخ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رود زدن
تصویر رود زدن
ساز زدن، ساز نواختن، نواختن ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داد زدن
تصویر داد زدن
داد کشیدن، فریاد کردن، آواز بلند برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
((زَ دَ))
تخمین زدن قیمت چیزی، برآورد کردن حاصل زراعت، چشم چرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
برآورد کردن حاصل زراعت یا چیز دیگر
تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن
برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
Bypass, Circle, Circumvent, Saunter, Skirt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
обходить , кружить , избегать , прогуливаться , объезжать
دیکشنری فارسی به روسی
umgehen, kreisen, schlendern, umfahren
دیکشنری فارسی به آلمانی
обходити , кружити , уникати , прогулюватися , оминати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
omijać, krążyć, spacerować, objeżdżać
دیکشنری فارسی به لهستانی
绕行 , 环形 , 避开 , 漫步
دیکشنری فارسی به چینی
contornar, circular, passear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
aggirare, circolare, passeggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
evitar, circular, eludir, pasear, bordear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
contourner, circuler, flâner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
omzeilen, cirkelen, ontwijken, slenteren, omrijden
دیکشنری فارسی به هلندی
menghindari, berputar, berjalan santai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تجاوز , دار , تفادى , تمشّى , تجاوز
دیکشنری فارسی به عربی